خوب تعریف نکردم . قافیش هم مناسب نیست ... شرمنده !!!
عشق سرآغاز کار، یک دل و صد شانه بار
عشوه پرناز یار، صدای لرزش تار
یعنی کشیدن ناز، قدم به راه دراز
در ره عاشق کشان، هم دل و هم جان بباز
یعنی که گویی به خلق، آدمیان انا الحق
گرچه به قوم ددان، گویی بر سر دار
یعنی که در جنگ و رزم، بر دل شمشیر و خصم
بتاز و خندان برقص، در دل این کارزار
یعنی که فریاد زن، مست می او منم
از ته دل داد زن، این منم عاشق به یار
بُکُش این تن من، مهتر دلهای سخت
که شمشیر زهر تو، بر گل قلبم چو خار
با دل سُرخم شدم، اشرف مخلوق او
ورنه چو ارتش تو، تا ابدم تار و مار
آدمیان دلسنگ، هر ضربه شمشیر و چنگ
به نام عشق و فرهنگ، می کندم ماندگار
سروده شده در :
(سه شنبه 2فروردین 84)